کد مطلب:48773 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:47

گنجینه پرسمان » قرآن

سوره نسأ، آيه 153 ميفرمايد: يسئلك اهل الكتاب ان تنزل... در مورد حضر موسيو گوسالهاي كه مردم آن را پرستش ميكردند، سخن آمده، لطفاً بگوييد كه داستان آنها چگونه بوده است؟

در شأن نزول آيه 153 سوره نسأ آمده كه جمعي از يهود نزد پيامبر اكرمآمدند و گفتند: اگر تو پيامبر خدا هستي، كتاب خود را يك جا به ما عرضه كن، همان طور كه موسي تورات را يك جا آورد، كه آية مذكور نازل شد.

خداوند متعال در آية مذكور تأكيد ميكند كه اين مردم خواستهاي بزرگتر از اين خواسته را از حضرت موسيخواستند; زيرا از تو تقاضا كردند كه از آسمان برايشانكتابي نازل كني، ولي از حضرت موسيخواستند كه خدا را به آنها نشان بدهد و گفتند: خدا را به طور آشكار به ما نشان بده به طوري كه او را با چشم خود ببينيم و اين نهايت درجة طغيان و جهالت است.

خلاصه داستان حضرت موسيو گوساله پرستي بني اسرائيل:

هنگامي كه حضرت موسيبه ميعاد و كوه طور براي دريافت وحي و تورات رفت، برادر خويش هارون را جانشين خود قرار داد، ولي بنياسرائيل فريب خوردند و الطاف الهي را فراموش و دنبال گوسالهپرستي رفتند، و گوسالهاي كه از زيورآلات و به دست مجسمه سازي به نام سامري ساخته شده بود را معبود خود قرار دادند و با دست خود به خويش ظلم و ستم روا داشتند.

در آيه 153، سوره نسأ ضمن اشاره به داستان گوساله پرستي آنان ميفرمايد: اهل كتاب از تو ميخواهند كتابي از آسمان ]يك جا[ بر آنها نازل كني، ]در حالي كه اين يك بهانه است،[ آنها از موسي، بزرگتر از اين را خواستند و گفتند: خدا را آشكارا به ما نشان ده و به خاطر اين ظلم و ستم، صاعقه آنها را فرا گرفت، سپس گوساله ] سامري [ را، پس از آن همه دلايل روشن كه براي آنها آمد ]به خدايي[ انتخاب كردند، ولي ما از آن درگذشتيم ]و عفو كرديم[ و به موسي، برهان آشكاري داديم.

خداوند متعال در سورة اعراف، آيه 155، با تفصيل بيشتري داستان قوم بني اسرائيل و حضرت موسيرا بيان ميكند و ياد ميشود كه حضرت موسي هفتاد نفر از قوم خود را براي ميعاد انتخاب كرد، ولي بنياسرائيل چون كلام خدا را شنيدند، از موسي خواستند كه خدا را به آنها نشان بدهد، در اين هنگام زلزله و صاعقه بزرگي در گرفت و جمعيت هلاك شدند و حضرت موسينيز بيهوش بر زمين افتاد، وقتي به هوش آمد عرض كرد:... اين درخواست نابجا تنها كار جمعي از سفهاي ما بود آيا ما را به خاطر كار آنها هلاك ميكني... در پايان حضرت موسيعرض كرد خدايا تو تنها ولي و سرپرست مايي، ما را ببخش و مشمول رحمت خودت قرار بده، تو بهترين آمرزندگاني، سرانجام هلاك شدگان زندگي را از سرگرفتند و عبرت گرفتند.(براي آگاهي بيشتر ر.ك: الميزان، علامه طباطبايي; ، ج 14، ص 195 ـ 203، دار الكتب الاسلاميه، تهران ; نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، ج 1، ص 253 ; ج 6، ص 371و....، دار الكتب الاسلاميه، تهران.)